بودن و «هستن» ما در جهان، همجوار اجباری حضور در ساحت معماری است؛ از آن سبب که در آغازین مراحل حیات انسانی بر پهنه خاکی زمین، نیاز به سر پناه، دغدغه حیاتی بشر بودهاست. انسان مقلد با نگاهی به زندگی حیوانات اولین وبدیهی ترین تعلم خود را (پس از آموختن شکار) سپری میکند تا امر قدسی در فرآیندی چون دین بر او ظاهر شده و پس از آن طی طریق پیشرفت، شکل و شمایل دیگری یافته و به حرکت درجهت مدنیت و تمدن تغییر ماهیت میدهد.
معماری در دیالوگ با ادیان الهی، به تجلیگاه ایدئولوژی، هنر، شکوه و جلال آن دین بدل شده و در رقابت و قدرت نمایی پیروان آن مسلک، به مهم ترین ودر عین حال گران ترین سمبل بدل میشود. هنر اسلامی هم در تمامی مراحل رشد و بلوغش، قرابت عجیبی به این هنر منحصر به فرد داشته که بارزترین آن در معماری مساجد است. اما همین مسجد که به عنوان نقطه تعادلی در ساختار شهرهای اسلامی بر شمرده میشود و با گلدستهها و گنبدش مهمترین نماد شهرهای
اسلامی به حساب میآید، این روز ها با بی مهریهای فراوانی در عرصههای برنامهریزی، طراحی و ساخت روبهروست و نیاز به بازبینی در فرهنگ ساخت مسجد در ایران به شدت احساس میشود.